گارفیلد گربه ای خودخواه ، تنبل و غرغرو است که در خانه صاحبش جان زندگی بی دغدغه ای را سپری می کند . اما پس از آنکه جان سگی به اسم اودی را به خانه می آورد آرامش گارفیلد بهم می ریزد . گارفیلد اصلاً از این تازه وارد خوشش نمی آید و شروع به حسادت کردن و آزار او می کند و عاقبت این اعمال و رفتار خودپسندانه گارفیلد باعث می شود اودی از خانه بیرون رفته و در شهر گم شود . گارفیلد که از گم شدن اودی احساس گناه می کند تصمیم می گیرد تا شهر را جستجو کرده و او را به خانه بر گرداند . از طرف دیگر اودی در چنگ یک برنامه ساز تلویزیونی اسیر شده و جان و دوست دخترش لیز نیز در پی یافتن او هستند . گارفیلد نیز می کوشد تا هر طور شده اودی را پیدا کند ...
خداوند (فريمن) بر «اوان باکستر» (کارل)، نماينده ي کنگره ي امريکا ظاهر مي شود و به او فرمان مي دهد که براي آمادگي در مقابل سيلي عظيم که در پيش است يک کشتي بزرگ بسازد...
زمانی که تفسیر غلطی از بازی های کلاسیک ارائه می شود، شخصیت های محبوب بازی های کامپیوتری مانند Pac-Man و Donkey Kong آن را به عنوان اعلام جنگ می پندارند و همانند موجودات بیگانه به زمین حمله میکنند …..
«خانم و آقاي ليتل» (ديويس و لوري) تصميم مي گيرند به خاطر پسرشان، «جرج» (ليپنيکي)، بچه اي را به فرزندي قبول کنند. آنان در پرورشگاه به موشي (با صداي فاکس) به نام «استوارت» بر مي خورند که مي تواند حرف بزند، راست راست راه برود، لباس تنش کند و تقريبا هر کاري که يک بچه ي آدم مي کند، انجام دهد....
داستان در مورد یک قطعه ی کامپیوتری است که بسیار محرمانه است و مربوط به مقامات بسیار سطح بالای آمریکاست. این قطعه توسط یک عده تبهکار حرفه ای ربوده می شود. آنها برای عبور دادن این قطعه از ایست بازرسی فرودگاه از یک ماشین کنترلی استفاده میکنند که بطور تصادفی در ایستگاه بازرسی ساک این گروه با پیر زنی عوض میشود که در ادامه...
«هوارد لانگستن» (شوار تسنگر) مردي جدي است که به کارش بيش تر از همسرش، «ليزا» (ويلسن) و پسرش، «جيمي» (لويد) اهميت مي دهد. «جيمي» از پدرش انتظار دارد بيش تر به او توجه کند و تنها چيزي که براي هديه ي کريسمس از او مي خواهد، يک آدم آهني با همه لوازمش است...
دکتر "جان دولیتل" دنیا را در دستان خود دارد.همسر زیبا و دختران قابل تحسین از یک طرف و شغلی که بهتر از این نمی تواند باشد.یک شب که او نزدیک بود با اتومبیلش سگی را زیر بگیرد سگ فریاد می زند "احمق" و ناپدید می شود.از آن به بعد قابلیت دوران کودکی او یعنی صحبت با حیوانات باز می گردد…
وقتی که گارگامل (Gargamel) جادوگری شیطانی موجودات کوچک آبی رنگ را از روستایشان اسمارف (Smurf) و خانههای قارچ مانندشان بیرون میکند، این موجودات به وسط پارک مرکزی شهر نیویورک آمده و حالا قبل از اینکه گارگامل همه چیز را نابود کند، باید راهی برای بازگشت به سرزمین جادوییشان پیدا کنند و …